جوک قشنگ
یادم آید روز دیرین
خوب وشیرین
اول ترم
وقت بسیار درس اندک …
حال اینک روز آخر
روز تلخ امتحانات
آخر ترم
وقت اندک
درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار
جوک قشنگ
توی رستوران، لیوان رو بر عکس گذاشته بودند روی میز
حیف نون می ره می نشینه سر میز، می گه:
“این چه لیوانیه که سر نداره؟!”
بر عکسش می کنه، می گه:
“چه جالب! ته هم نداره!”
جوک قشنگ
غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره
میگه : دونش بدین نمیره !
جوک قشنگ
حیف نون می ره هتل
صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره
می بینه روی تابلو نوشته: “از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه…
از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو می شود…”
پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟
جوک قشنگ
سه دزد بزدزد رفتن بزدزدی یه دزد بزدزد دو بز دزدید
دو دزد بزدزد یه بز دزدیدن، یه دزد بزدزدبه دو دزد بزدزد گفت من
که یه دزدبزم دوبز دزدیدم اونوقت دو دزدبزدزد یه بزدزدیدین؟!
جوک قشنگ
به حیف نون میگن چرا خودکشی کردی؟ افسردهای؟
میگه نه بابا، خوبم، میخواستم تو اوج خداحافظی کنم !
جوک قشنگ
میگن : تنبلی مادر همه عادت های بد ماست !
ولی خب به هرحال مادره و احترامش واجبه !
جوک قشنگ
با سلام خدمت عمو زنجیر باف
یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی
آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی !؟
جوک قشنگ
سلام ، ببخشید این موقع شب اس ام اس دادم
یه سئوال مهم برام پیش آمده:
چرا اگه به کسی بگن جوجویِ من
پیشی من
موشی و ازین کلمه ها طرف خوشش میاد
امّا اگه بگن حیووون عصبی میشه…؟!
مگه جفتشـون یکی نیسـتن !؟
جوک قشنگ
پیرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی تونسته بشنوه.
بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه.
دو سه هفته می گذره و می ره پیش دکترش که بگه گوشش حالا می شنوه.
دکتر خیلی خوشحال می شه و می گه:
خانواده شما هم باید ظاهرا خیلی خوشحال باشن که شنوایی تون رو بدست آوردید.
پیرمرد می گه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته ام!
هر شب می شینم و به حرف هاشون گوش می کنم…
فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که
توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه ام رو عوض کرده ام
جوک
جوک قشنگ